اولین عید نورورز (8ماه و15)
الهی قربونت برم شب سال نو همه جمع شدیم خونه خاله فریبا و تو اولین عید سال نو رو جشن گرفتی خیلی خوش گذشت خدا رو شاکرم بابت این هدیه ی قشنگ و دوست داشتنیی .عزیز دل مادر حالا دیگه قشنگ چهار دست وپا میری د دستتو به لبه مبل و میز تلویزیون صندلی و...میگیری و بلند میشی وایمیسی و چه زیاد که محکم خوردی زمین و گریه کردی و من بغلت کردم و تو دوباره اروم شدی انگار نه انگار روز از نو روزی از نو دوباری پا شدی وایسادی.ید گرفتی با دستت میزنی تو سر بقیه و میگی ا ا ا ا .وقتی میگم الو کن با بابایی حرف بزن سریع دستتو میبری میذاری رو گوشت مثلا داری الو میکنی.دستتو میذاری رو دهنتو صدا در میاری گاهی با لبت بازی میکنی.میایی تو اشپزخونه اما دیگه نمیتونی بری بیرون چند بارم محکم با صورت از آشپزخونه افتادی بیرون و دیگه میترسی بری پایین.وقتی میخوای به چیزی دست بزنی بهت میگم آیلین نهههههه و میفهمی که نباید دست بزنی برمیگردی یه نگاه بهم میندازی و میخندی و بعدشم میری دست میزنی ایییییی ناقلا.خلاصه شیطون و فضول شدی ایراد میگیری .باید گوشو بدم دستم برات فیلم بذارم نگاه کنی.عاشق شبکه پویا هستی میشینی پای تلویزیون نگاه میکنی و دست میزنی .خلاصه بزرگ شدی نازگلم اما روز به روز وزنت کمتر میشه و کوچولوتر میشی منم کلی ناراحت میشم قربونت برم الهی با اینکه ماشالله اششتهات خوبه نمیدونم چرا وزن نمیگیرییی.خیلی دوست دارم من و بابایی عاشقتیم