آیلینآیلین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

یکی یه دونه ی مامان وبابا

آیلین جونی دندون در اوردهههههههههههههه

سلام جیگیلیییییییییییییی مامان اومدم بگممم چشمت روشننننننننننننن الهی فدات شم دندون دراوردی امروز .یعنی تو 7 ماه و شش روزگی البته خیلی وقته  لثه هات متورم شده و درد داشتی .ولی نمیدونم چرا  دندون پایین  کناری که نمیدونم نیشه یا پیشین جانبیه دراومدیه. دندون پایین وسط هم گمون کنم تا چند ساعت دیگه دراااااااااااد  وااااااااای خیلی ذوخخخ مرگ شدیم الهی قربونت برام
21 بهمن 1392

واکسن شش ماهگی

سلام گلم این روزا از دست تو اصلا نمیرسم که سری به وبت بزنم.15 بردیمت واسه واکسن بازم مثله همیشه از قبل استرس داشتم بردمت  بهداشت  دو تا واکسن بهت زد کمی گریه کردی اما زودی اروم شدی منم استمنافن  رو هر 4 ساعت بهت میدادم خدا رو شکر اصلا گریه نکردی اما از شب تب کردی و بالا میوردی  خلاصه صب با گریه از خواب پا شدی صدات خیلی گرفته بود و اروم نمیگرفتی فهمیدم سرما خوردی ونروز و سر کار نرفتم و بردمت دکتر گفت گلوت عفونت کرده و دارو داد گلوت بهتره اما هنوز سرفه ها و خس خس سینت ادامه داره  هنوزم برا قد و وزن نبردمت.دو سه روز پیش رفتیم شیراز پسش عمع و  زودی برگشتیم.هوا خیلی سرد بود. عزیز دلم دیگه میتونی مدت طولانی خودت بشی...
25 دی 1392

5 ماه و سه روز

سلام طلا خانوم الان که اینو برات مینویسم  5 ماه و سه روز داری.مادر به قربونت بره مدتیه همه میگن لاغر شدی خب چکار کنم شبا اصلا پا نمیشی شیر بخوری گمونم تو خواب دستاتو میخوری و سیر میشییییییییییییی.منم ساعت میذارم هر دوساعت پا شم شیرت بدم اما نهایتش یه بارش بیدار شم دیگه دو تامون تا لنگ ظهر میخوابیم.قراره از پس فردا برم سرکار و مجبورم تو خونه بذارمت پیش مامان بزرگ اما چکار کنم که شیشه نمیگیری به زور میگیری شیر هم اونقد ندارم که بخوام بدوشم و بذارم برات احتمالا مجبور شم صب تا ظهر شیر خشک بهت بدم منو ببخش اما چاره ای نیست. دو سه روزه هم خیلی نق نق میکنی من میگم چشمت زدند بابات میگه چرا دیگه آیلین مثه قبل به قول خودش دیگه ولخند نیست  ...
16 آذر 1392

آیلین 6 روزه دیگه 5ماهه میشه

سلام عسل مامان.الان که مینویسم خیلی وقت نیست که خوابت برده امروز خیلی دیر خوابیدی نمیدونم چرا.کلی باهات بازی کردم و خندیدی.مدتیه تو خواب همش غلت میخوری و میری اون دور دورا ÷تو هم روت نیست یخ میکنی تا صبح منم مجبور شدم یه بالش میذارم اینورت خودمم اونورت تا نتونی تکون بخوری.دوسه هفتست رو زمین تو حال میخوابیم اخه رو تخت جای سه تامون نیست تو هم تو گهواره راحت نیستی گریه میکنی . حالا دیگه قشنگ غلت مینی وبرمیگردی و  و برا خودت صدا در میاری  نه مه ده و جیغ های بلند .خیلی دوست دارم فرشته کوچولو
6 آذر 1392

واکسن 4 ماهگی آیلین خانوم

سلام گلبهار خانومم .از چند روز پیش استرس این روز و داشتم آخه واکنشت به واکسنای دو ماهگی خیلی بد بود.حتی از ترسم یه روز دیرتر بردمت که آروم بشم خودم بدتر ازتو حالم یدمیشه.امروز از ساعت 6 صبح بهت استیمنافون داردم  ساعت 10 هم دوباره بهت دادم و رفتیم درمانگاه .امروز حسابییییییییی بارون میبارید و تو بعد از 40 روزگی دوباره بارون و دیدی  هیجکی نبود بهداشت فقط خودمون بودیم  .قد و وزنت خیلی خوب بود یعنی رشدت.وزن:7400 که خیلی لباس پوشیده بودی 200  300 گرمیش برا لباسات قد:62 دور سر 40/5  خب حالا نوبت واکسنته .قطره فلج اطفال و بهت دادن بعدشم هم واکسن سه گانه من چشمامو بستم و پاهاتو گرفتم سوزن و که بهت زد  گریه نکردی اما بیر...
13 آبان 1392

گوشای آیلین خانوم سوراخ شد

سلام خوشگلم  عزیز دل مامانی تو 3 ماه و 29 روزگی  گوشات سوراااااااااخ شد.هوووورا مبارکه گلم.البته اینم بگما اصلا برا من راحت نبو د نمیتونستم بپذیزم اما مجبور شدم دیگه.خب خیالم راحت شد عصری با مامان بزرگه و زن دایی نوشین  رفتیم مطب اقای دکتر ادیب و شما گوشت و سوراخ کردی و من تو نرفتم و رفتم یه جایی قایم شدمو گوشامو گرفتم اما بازم صدای جیغتو شنیدم الهی قربونت برم منو ببخش . دختر نازم شبا تا ساعتای 11:30بیداری اما بعدش میخوابی تا خود صبح باید ساعت بذارم پا شم شیرت بدم وگرنه که تو اصلا پا نمیشی الهی قربونت برم که تو هم مثل مامانی شکمو نشدی . از دیروز تا حالا همش میغلتی میای رو شکم بعدشم خسته میشی اما دیگه نمیتونی برگردی و شروع ...
9 آبان 1392

سه ماه و 28 روزگی آیلین مامان

سلام قشنگ مامانی امروز داشتم با خودم فکر میکردم که تو بهترین چیزی هستی که خدا به من عطا کرده  شیرین ترین معجزه ی زندگیم. دختر گلم الان 2 هفتست که اسهال داری دو بار بردمت دکتر  اما خوب نشدی عزیز دلم دستاتم محکم با مشت  میکنی تو دهنت  و مک میزنی و فشار مبدب مامان بزرگ میگه میخوای دندون دراری  خیلی هم بیتابی میکنی . دیگه این روزا میخوابونمت تو تشک بازیت تو هم نامردی نمیکنی همه ی عروسکای آویزو میگیری و میکشی طرف خودتو میچپونی تو دهنت.  آآآآآآآآآآآآخ که نمیدونی چقده شیرین شدی میونت با بابایی هم خیلی خوبه همش باهات بازی میکنه تو همش براش میخندی الهییی قربونت برم که یه دونه اییییییییییییییییی راستی قشنگم  ...
8 آبان 1392