خاطره زایمان من
روز 11 تیر بود که پا شدم رفتم پیش مامایی که زیر نظرش بودم این روزای اخر خیلی استرس داشتم دیگه تصمیم گرفته بودم که واقعا طبیعی زایمان کنم و ایمان داشتم که میتونم و فکر میکردم خیلی راحته.همسری هم دیگه طاقتش تموم شده بود و همش میگفت برو زودتری زایمان کن.شادوشنگول پا شدم رفتم مطب. 2 روز از تاریخ زایمان گذشته یود. ماما به اا ازم پزسید که دردات شروع شده گفتم نه هیچی اونم خیلی تعجب انگیز نگام کرد گفت برو بخواب چون قبلا معاینه شده بودم و دردچندانی نداشت سریع پریدم رو تخت اما وااااااای این دفعه ناااجور معاینه کرد دهانه رحم و تحریک کرد خیلی دردم گرفت گفت 1 سانت و نیم بازشده اما سر بچه بچه بالاست و او لگن نیست و تا شب دردات شروع میشه ...
نویسنده :
مامان بهار
0:38